پریشانیات

پریشانیات

فارغ از هیاهوی آدمک ها و دنیایشان،فارغ از آلونک های آجری و مرکب های آهنینشان،فارغ از هر چه که هست و هر چه که نیست،هرچه که رحمت بود هر آنچه که حکمت شد،هر چه کردیم ودیده شد و دیده نشد،سرفه های خشک قلممان را مرهمی باشیم بهتر است...

آخرین حرف هايتان
خانه ي همسايه
 

هرچیزی صاحبی دارد،زمان هم صاحب دارد...

وقتی صاحب چیزی را نشناسی،به آن بی حرمتی میکنی...صاحب زمانت را بشناس که مبادا بی حرمتی کنی...
ترسم از آن روزی است که صاحب بیاید و نشناسمش،اصلا از آن روز بگذریم....از همین حالا هم میترسم،از بی حرمتی های بی در و پیکرم...
میترسم آنقدر محو خود زمان بشوم که صاحبش را فراموش کنم...میترسم در موال خانه خودم را جا بگذارم...آنقدر محو خانه شوم که صاحبخانه را فراموش کنم...
میدانی چیست؟زیادی محو چیز هایی هستیم که نباید باشیم،میرویم جمکران در عمق خیس چاه نامه میندازیم و اصلا نمیدانیم برای که نامه مینویسیم!
نیمه ی شعبان جشن میگیریم،جشن تولدی که فقط نمک بر دل پسر غریب فاطمه می پاشد،مشروب می خوریم به مناسبت تولد پسر فاطمه...خیلی جالب است،می رویم تولد،زهر هدیه می دهیم...
غریبی،میان هزاران نفر مدعی انتظار،از هر غریبی غریب تری...
در دعاهامان میگوییم بگذار ببینمت،گیریم که دیدی...وقتی کوری این دیدن پشیزی نمی ارزد!
قرار نیست عالم ربانی شویم تا به یک سری چیز ها دست پیدا کنیم...همان کلید ساز با انصاف هم شویم و کلید را به قیمت واقعی بخریم، کافیست...
زمان و مکان و فضا و زندگی بی صاحب که شوند،الکی می شوند!
فضاهای الکی،زمان های الکی،زندگی های الکی،من و ما های الکی...
خداوند حمت کند حاج آقا اسماعیل دولابی را،زیبا تعبیر کرده بودند:
روزی پدری سه فرزند خنگ،زرنگ و شر خود را در خانه می گذارد و از آنها می خواهد خانه را مرتب کند تا بر میگردد.و خودش پشت پرده ی خانه می ایستد تا عملکرد آنها را ببیند.
فرزند شرور مدام غر غر می کرد و نق میزد،فرزند خنگ هم هرچه می خواست خانه را مرتب کند،بچه ی شر نمی گذاشت و بازخانه رابه هم میریخت .فرزند خنگ هم گریه و زاری که بابا،نمی گذارد خانه را جمع کنم...
اما فرزند زرنگ که بابا در پشت پرده دیده بود،کار خود را بدون توجه به آن دو ادامه می داد و خانه را مرتب می کرد،چون می دانست که بابا او را میبیند!شر که نیستی...خنگ هم نباش،زرنگ باش...
کاش قدری زرنگ باشیم...
حاج آقا مجتبی تهرانی(رحمه الله) هم زیبا فرموده اند:
 اگر انسان کامل بخواهد به شکل مکتوب در آید صورتش می شود قرآن کریم.
 همانگونه که امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام قرآن ناطق بودند .
 حال اگر این قرآن قرائتش و تفکر در آیاتش قلوب ما را متحول نمی کند، شک نکنید که زیارت انسان کامل، یعنی حضرت حجت هم قلوب ما را متحول نخواهد کرد!!
 اگر می خواهید حال خود را هنگام ملاقات حضرت حجت بدانید ببینید الان در ملاقات با قرآن چه حالی دارید!
 اگر مشتاق قرآنید می توانید امیدوار باشید که مشتاق حضرت حجت حقیقی هم هستید و گرنه اگر قرآن نزد شما مهجور است و با آن انسی ندارید و فکر می کنید که مشتاق حضرت حجت هستید، آن شخصِ امام زمان، زاده وهم و خیال خودتان است...
آری!زمان،صاحب دارد و من می خواهم حیران صاحبش شوم!
 
پریشان نویس

صاحب زمان