پریشانیات

پریشانیات

فارغ از هیاهوی آدمک ها و دنیایشان،فارغ از آلونک های آجری و مرکب های آهنینشان،فارغ از هر چه که هست و هر چه که نیست،هرچه که رحمت بود هر آنچه که حکمت شد،هر چه کردیم ودیده شد و دیده نشد،سرفه های خشک قلممان را مرهمی باشیم بهتر است...

آخرین حرف هايتان
خانه ي همسايه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توبه» ثبت شده است

یه دنبال یک گوشه ی دنج در خیالت میگردی که بنشینی و تنهای تنها،ساکت ساکت فقط به آنچه بودی،هستی وآنچه خواهی شد بیندیشی!
میرسی به بیت شاعر که انصافا خوب بیتی است:
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود                          به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
میگردی در بین بوم های نقاشی که برای زندگی ات کشیدی...بوم اینجا زیاد است،یکی سفید،یکی سیاه،آن یکی را ببین!چند باری با تینر پاک شده اما باز هم به آنچه میخواستی تبدیل نشده و لاجرم کنج اتاقک ذهنت خاک میخورد!
زندگی بازی رنگ و قلم است،هرگونه رنگش کنی همانطور میشود،پس در بوم زندگانیت جغد شومی نکش!اصلا یک بوم جدید بخر و از نو بکش...
چه شد؟پول برای خریدن بوم نداری؟مگر نگفت:اوست خداوندی که قبول می کند توبه را از بندگان خود و در می گذرد از بدیهای ایشان هر قدر که بد کرده باشند و می داند آنچه را که می کنید در پنهان و آشکار.(شوری،25)
تینر را بردار و بومت را پاک کن،میدانم بومت سفید سفید نشد!اما تو نقش بزن روی همان بوم نیمه سفیدت،حتم دارم از یک بوم سفید قشنگ تر هم میشود!
آری!حالا که نقش زدی زمان همان کمی بعد از قبل از است...فقط کمی!همان کمی که باعث شد نقاشی قبلیت روی بوم اندکی خشک شود و برای پاک کردنش قدری آزرده شدی،اما بالاخره پاکش کردی.
نترس قبل از اینکه بخواهی نقش بزنی روی بوم،بوم فروش قلم و رنگ را برایت آماده کرده،فقط بخواه که بکشی...

پریشان نویس