پریشانیات

پریشانیات

فارغ از هیاهوی آدمک ها و دنیایشان،فارغ از آلونک های آجری و مرکب های آهنینشان،فارغ از هر چه که هست و هر چه که نیست،هرچه که رحمت بود هر آنچه که حکمت شد،هر چه کردیم ودیده شد و دیده نشد،سرفه های خشک قلممان را مرهمی باشیم بهتر است...

آخرین حرف هايتان
خانه ي همسايه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دعای افتتاح» ثبت شده است


کنارت نبودم،حواسم بهت بود
از عمق وجودم حواسم بهت بود
همیشه برای تو دلتنگ بودم
تو اون لحظه هایی که کمرنگ بودم
حواسم بهت بود...
حواسم بهت بود...
حواسم بهت بود که غمگین نباشی
که از غم نپاشی
حواسم بهت بود...
که قلبت نلرزه...
که اشکت نلغزه...
حواسم بهت بود...
خدایا...همیشه حواست به من بوده و هست،مشکل منم که هیچ گاه حواسم به تو نبود...
صدایم کردی نشنیدم،دستم را گرفتی ندیدم،ندیدم....
ای پروردگارمن! تومرامی خوانی، ولی من ازتو روی برمی‌گردانم، و تو به من عشق می ورزی، اما من به ساحتت دشمنی روا می دارم، تو برمن مهرمی ورزی، اما من ازتو نمی پذیرم، گویا من می خواهم به تو یاری رسانم که چنین برتو منت می گذارم! پس تورا به مقام جود وکرمت قسم می دهم، این شرایط بد، تورا از رحمت واحسان و بخشش برمن باز ندارد. به مقام بخشندگی و احسانت براین بنده‌ی نادانت ترحم فرما و بر او ببخشای زیرا که توبسیار بخشنده وکریمی.(دعای افتتاح)

پریشان نویس