پریشانیات

پریشانیات

فارغ از هیاهوی آدمک ها و دنیایشان،فارغ از آلونک های آجری و مرکب های آهنینشان،فارغ از هر چه که هست و هر چه که نیست،هرچه که رحمت بود هر آنچه که حکمت شد،هر چه کردیم ودیده شد و دیده نشد،سرفه های خشک قلممان را مرهمی باشیم بهتر است...

آخرین حرف هايتان
خانه ي همسايه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرزمین دل ها» ثبت شده است

وقتی حرف دل در میان باشد،بحث فرق می کند...

اینجا دیگر بحث سیاست و خط و مشی سیاسی نیست،بحث دل است!

چیزی که با دل رشد کرده باشد،به این آسانی ها از پا در نمی آید...

وقتی پای اشک ها و دلتنگی های آرمیتاها و علیرضاها در میان باشد،وقتی پای جان دادن های مجنون گونه با لبانی تشنه در میان باشد،وقتی پای عاشقانه هایی در میان باشد که وعده شان با هم،در بهشت است،وقتی پای چشم انتظاری مادر و بغض پدر در میان باشد...

حتم دارم از پس بغض چشمان کودکی 3و4 ساله وقتی عکس پدرش را بر در و دیوار می بیند،بر نخواهی آمد...

حال تو هر چقدر می خواهی درگمان خام خود غوطه ور باش که سال هاست غوطه وری...

در  دریای دل این مردم سنگ بینداز که سرریز کند...

خیلی خوش خیالی...

30،40 سال پیش را به خاطر بیاور،همان روزها بود که دریای دل این مردم سرریز کرد و تو را هم در خود غرق کرد...

اینجا سرزمین دل های شهریاری است...

اینجا سرزمین مردمانی است که احمدی روشن ها بر مردمانش حجت اند...

اینجا سرزمینی است که درخت بالندگی و سربلندی اش با نهر  اشک  علیرضاها وآرمیتاها سیراب شده است...

اینجا سرزمینی است که هر دلش یک ایران است،تو از پس یک ایران بر نیامدی...مانده ام چگونه می خواهی از پس هفتاد میلیون ایران بر بیایی...

آری اینجا ایران است...سرزمین دل ها...

پریشان نویس