پریشانیات

پریشانیات

فارغ از هیاهوی آدمک ها و دنیایشان،فارغ از آلونک های آجری و مرکب های آهنینشان،فارغ از هر چه که هست و هر چه که نیست،هرچه که رحمت بود هر آنچه که حکمت شد،هر چه کردیم ودیده شد و دیده نشد،سرفه های خشک قلممان را مرهمی باشیم بهتر است...

آخرین حرف هايتان
خانه ي همسايه

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

علی را عشق زهرایی سزا بود

گمانم  کنار کوثرش،مرتضی بود

حسین بود و علی بود و بابایی

زهرا و کربلا بود وصوت لالایی...

مظلومانه ترین بابایی ها را علی شنید...

از حسین...

ولادت امیرالمومنین،بابایی حسین(ع)،مبارک...

پریشان نویس

امام رضا جان،باور کن دست خودم نیست...

هوایی شده دلم خب...

سکوت میکنم 

یک کلمه فقط

التماس دعا

پریشان نویس

رضا جان،دلم می خواهدت...

میخواهم بیایم حرمت و خودم را گم کنم...

از این همه من بودن های الکی،خسته شده ام...

حضرت جان،دریاب که جانمان بد جوری در پیچ و

تابهای منیت های دنیایی گرفتار وبی قرار شده...

میخواهم باران حرمت را که بشوید و ببرد هرچه منیت

است و محو شوم در گوشه ای از بهشت حرمت که روی زمین است.

 اصل مطلب را بگویم:

میخواهم ازحرمت برسم به خود خدا...

 

پریشان نویس

بوی رجب می آید...

از حالا زمزمه کنید ذکر یا علی را،که ماه ماهِ حیدر است...

ماهِ جوادالایمه و ماهِ دردانه اش،هادی(ع) است...

خوشابه حال آنان که حال دلشان خوب تر میشود در رجب...

در صحرای محشر،صدا میزنند:این الرجبیون...

که بی حساب و کتاب بفرستندشان مستقیم به بهشت...

خدای رجب،کاری کن که ماهم جز غافله ی این الرجبیون شویم...

کاش درک کنیم رجب را،که پیش نیاز لیله القدر است...

پریشان نویس

آهای کربلایی ها...

بروید خدا را شکر کنید...زیاد هم شکر کنید...

که اینجا کسانی هستند که هنوز کربلا نرفته اند و حسرت

بوی سیب حرم حسین (ع) بر دل هاشان مانده...

پریشان نویس

اینجا دیگر جای خجالت نیست...

بروید و دعا کنید که خدا،عاشقانه تر از همیشه،با بارانش صدایتان میکند که دعا کنید...که اگر نمی خواست اجابتتان کند،باران نمی باراند...

پریشان نویس