پریشانیات

پریشانیات

فارغ از هیاهوی آدمک ها و دنیایشان،فارغ از آلونک های آجری و مرکب های آهنینشان،فارغ از هر چه که هست و هر چه که نیست،هرچه که رحمت بود هر آنچه که حکمت شد،هر چه کردیم ودیده شد و دیده نشد،سرفه های خشک قلممان را مرهمی باشیم بهتر است...

آخرین حرف هايتان
خانه ي همسايه

۱ مطلب با موضوع «قدرنامه» ثبت شده است

این شب ها که سالی سه بار تکرار میشوند،بهانه ی گریه هاشان کمی فرق میکنند...

من یکی که

تمام 

امیدم

به اشک های 

همین 

شب هاست....

دلمان هوای احیای مشهدی دارد...همان گوشه ی حرم،کنار باب الجواد...

روزی یک سال نه،روزیِ تمام عمر را می دهند آنجا....

گفتم که خواهمت؛گفتا که صبر،صبر....

دردا که دوری رضا جانم....

دردا

التماس دعا

پریشان نویس