پریشانیات

پریشانیات

فارغ از هیاهوی آدمک ها و دنیایشان،فارغ از آلونک های آجری و مرکب های آهنینشان،فارغ از هر چه که هست و هر چه که نیست،هرچه که رحمت بود هر آنچه که حکمت شد،هر چه کردیم ودیده شد و دیده نشد،سرفه های خشک قلممان را مرهمی باشیم بهتر است...

آخرین حرف هايتان
خانه ي همسايه

گشتم و گشتم و گشتم...بهتر از شما،پناهی نیافتم...

بنویسم از محرّمانه ی پاییزی...

بغض کنم و بنویسم از برگ های پاییزی...

آن برگ هایی که کوچک ترند و می ریزند...

حسین جان،علی اصغرت کوچکترین سربازت بود....

کاش جان بدهم برای مظلومیت علی اصغرت...

دلمان کمی تنگ تر از گذشته مینویسد...

برای ارباب بی کفنش...

حسین...

روایت داریم از امام صادق علیه السلام؛که اگر میخواهید شیعه ی واقعی مارا بشناسید،سه بار جلویش بگویید یاحسین...

آقا ما شیعه ی واقعی که نیستیم،اما دلمان میخواهد که باشیم...

حکایت بغض نهفته میان نامتان نمی دانم چیست که ماهم با آمدن نامتان،دلمان میلرزد...

یاحسین

یاحسین

یاحسین...

من اما امشب آنقدر بغض کرده ام که انگار محرم است و جا مانده ام از عزاداری برای دل خون زینب و زجه های رقیه...

یا حسین...

شب زده می نویسم از دلی که هوای محرم دارد...با چشمانی که بغض دارد کورشان میکند...

من باشم،یک گوشه ی دنج،و نوای کربلا کربلا در هدفون هایم...

بعدش آرام آرام بغض کنم،بغض به حال غربتت...غریب مادر حسین...

ارباب بی کفنم...

بعدش که خوب بغض کردم،دلم را بزنم به دریا و آرام آرام،دلتنگی هایم را،نذر غربت رقیه و صبر زینبت کنم...

آقا جان...

این چند سطر را بخوان که زجه وار مینویسم برایتان...

به پریشانی گیسوی سر ام البنین...

کربلا قسمت دل سراسر شکسته ام کن...

لایی لایی اصغرم،لای لای...

بخوان رباب

آخرین لالاییت را برای سربازت بخوان که آرام بگیرد و کمتر گریه کند...

که لبانش نکند از فرط خشکی پاره شوند و به جای آب...

خون...

مکن ای صبح طلوع

که علی دگر آب نخواهد...

یاحسین...

پریشان نویس

نظرات  (۳)

۰۹ مهر ۹۳ ، ۱۷:۳۵ علی نیک فرجام
می کشی مرا ح س ی ن
هیچی عشق امام حسین نمیشه.......
التماس دعا
۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۸:۴۹ سلام علی آل یاسین
یا علی اصغر(ع).............به فدای لب تشنه ات